اب بازی ایلیا
سلام..گل پسری...قند عسلی.. کلی این چند روزه کارهای جور واحور کردی.... دیروز با دوستای مامانو بابات که فسقلی هاشون هم دوست های تو هستن رفتیم باغ. .توی استخر هم کلی شنا کردیم...تو هم همش تو اب بودی و با دوست هات اب بازی میکردی.. .خلاصه خیلی بهت خوش گذشت...اما شب اینقدر خسته بودی توی ماشین خوابیدی منم گفتم چه پسری که به موقع خوابید.... اما........ ساعت 3 شب بلند شدی و بد خواب شدی و همش نق میزدی..اخه تو عادته وقتی خیلی خسته ای بر عکس خوابت بد میشه و جونم بگه برات تا ساعت 6 صبح همش توی تختت غلت میزدی تا خوابت برد.... دیشب هم بابایی شام برده بودمون بیرون بعدش هم رفتیم کنار اب و شما هم همش توی اب مشغول اب بازی بودی و یکسره م...
نویسنده :
مامان ایلیا
16:34